بیل گیتس، بنیانگذار مایکروسافت، اخیرا برای تبلیغ کتاب خاطرات جدیدش «سورس کُد» در برنامههای تلویزیونی و جلسات دانشگاهی متعددی شرکت کرده و علاوه بر کتابش، نظراتی را درباره آینده تکنولوژی و بخصوص هوش مصنوعی مطرح کرده است. پیشبینیهای گیتس دربارهی هوش مصنوعی جنجال فراوانی به پا کرده است. او مثلا اخیرا در گفتوگویی با آرتور بروکس، استاد دانشگاه هاروارد، جهانی را توصیف کرد که در آن «هوش کاملاً رایگان خواهد بود»، هوشهای مصنوعی معلم و پزشک همهجا در دسترس خواهند بود و از اکثر مربیان و متخصصان پزشکی پیشی خواهند گرفت.
گیتس حتی در برنامهی تلویزیونی «تونایت شو» از این هم فراتر رفت. وقتی مجری برنامه «جیمی فالون» با کمی نگرانی پرسید که «آیا ما همچنان به انسانها نیاز خواهیم داشت؟» گیتس با طعنه جواب داد: «برای اکثر چیزها نه!»
بدین ترتیب گیتس به وضوح به آیندهای اعتقاد دارد که در آن هوش مصنوعی فرصتها را به جمعیتهای محروم گسترش میدهد و مرزهای تواناییهای انسان را جابجا میکند. اینها عالی به نظر میرسند. نه؟ اما کمی اغراقآمیز است که باور کنیم هوش مصنوعی در عرض یک دهه جایگزین اکثر نقشهای انسانی خواهد شد، آن هم در موقعیتهایی که روی تعامل انسان با انسان استوارند.
باید بپذیریم که مدلهای فعلی هوش مصنوعی برای آنچه او توصیف میکند کاملاً آماده نیستند. بله، مدلهای زبانی بزرگ پشت ابزارهایی مثل ChatGPTو Gemini(متعلق به شرکت گوگل) در تقلید از مکالمه، نوشتن کد و حتی تقلید از نقاشان انسانی عالی عمل میکنند. اما این توهم قدرت، فهرستی بلند از مشکلات حلنشده را پنهان میکند. هوش مصنوعی هنوز اشتباه میکند، گاهی اوقات اشتباهات خندهدار، اما وقتی به عنوان معلم شما باعث شود در یک آزمون رد شوید یا به عنوان پزشک شما تشخیص اشتباه بدهد، این اصلا خندهدار نیست. حتی خطرناک هم هست.
بدین ترتیب شرکتهایی که این فناوری را میسازندهم مخفیانه نگران این هستند که به زودی برای آموزش هوش مصنوعیشان دچار کمبود دادههای باکیفیت خواهند شد.
به علاوه ، حتی اگر هوش مصنوعی بسیار بهتر از این هم بشود، باز هم انسان نخواهد شد. این فقط حسی نوستالژیک نیست، یک نیاز عملکردی است. بسیاری از وظایف/مشکلاتی که از دید بیل گیتس توسط هوش مصنوعی «حل کند»، به چیزهایی وابسته هستند که هیچ ماشینی درون خود ندارند: یک کودکی، یک بدن، یک عمر تنظیمات ظریف عاطفی را چطور میتوان درک کرد و به ماشین سپرد؟
آیا یک هوش مصنوعی میتواند اعتماد یک نوجوان را جلب کند وقتی که آن نوجوان ترجیح میدهد هرجایی باشد جز سر کلاس؟ یا کنار یک بیمار دردکشیده بنشیند و کاری کند که احساس شنیدهشدن داشته باشد؟ شاید، اما نه در ۱۰ سال آینده.
حتی اگر هوش مصنوعی بتواند در تقریباً همه چیز با عملکرد انسان برابری کند یا از آن پیشی بگیرد، به این معنی نیست که مردم این چیزی را بخواهند. فراموش نکنیم که ما گونهای هستیم که بسیاری از اعضای آن حتی وقتی در کافهها گزینهی انتخاب آنلاین قهوهها وجود دارد باز هم از گپوگفتی کوچک با باریستا لذت میبرند.
گیتس در «تونایت شو» به شوخی گفت که هیچکس نمیخواهد بیسبال بازی کردن روباتها را تماشا کند، و حق با اوست. اما او متوجه نمیشود که بسیاری از مردم نمیخواهند فقط روباتها به بچههایشان بازی یاد بدهند. نه به این دلیل که روباتها شایستگی فنی ندارند، بلکه چون ما هنوز تجربه ناقص اما قابل درک انسانهای دیگر را ترجیح میدهیم. ما میدانیم که آن انسان دیگر هم در کودکی موقع تمرین سختی کشیده، اعتماد به نفسش پایین آمده و گاهی کاملا ناامید شده است.
پس بله، هوش مصنوعی دنیا را تغییر خواهد داد و همین حالا هم تغییر داده است. اما نه به آن شکل تمیز، آرمانشهری و تعطیلات دائمی که گیتس تصور میکند. این تغییر آشفتهتر، کندتر، پر از انحرافهای غیرمنتظره و مقاومت سرسختانه انسانی خواهد بود. مردم اغلب معلمانشان را دوست دارند و به پزشکانشان اعتماد میکنند. ممکن است اجازه دهند هوش مصنوعی کمک کند، اما آن لمس انسانی را بدون مقاومت رها
نخواهند کرد.

شما چه نظری دارید؟